عمو دکتر مهربون

سلام به عشقم زندگیم عزیزم دختر ماهم. داریم کم کم به تولد 4 سالگیت نزدیک میشیم عزیزم ولی متاسفانه شما مریض شدی و تا حالا 2 با رفتیم رامسر پیش دکتر افتخاری که انشاالله تا فردا دیگه بهتر میشی.گلوت چرک کرده و دکتر گفته که از مهد این ویروس رو گرفتی و نباید هیچوقت اجازه بدیم کسانی بچه ها رو ببوسن و برعکس. دختر نازنینم هر روز که میگذره از روز قبلت خیلی اخلاقت متفاوت میشه و عاقلتر میشی و حرفهای قلمبه سلمبه میزنی و بیشتر حرفهامو درک میکنی.خوشحالم از اینکه تو رو دارم فرشته مهربون من . امسال میخوام بیشتر ببرمت پارک چون خیلی خیلی خوشحال میشی و اونجا دوست پیدا میکنی و روابط اجتماعیت عالیه وروجک من . توی راه هم موقع رفتن و برگشتن همش بهم میگی مامانی خیلی دوستت دارم.خدایا ممنونم از اینکه دختر به این مهربونی بهم دادی و کمکم کن بتونم مادر خوبی براش باشم.امروز بعد از دکتر برات یه لاک خریدم  خوشحال شدی ولی توانایی ذوق کردن رو نداشتی دلم داره کباب میشه زودتر خوب شو خوب من. راستی امروز یه کم مامان سنگدلی شدم و البته برای اینکه زودتر خوب بشی به آقای دکتر گفتم اگه آمپول بدین زودتر خوب نمیشه؟ و دکتر سریع گفت نه دخترمو اذیت نکنین و برگشت به شما گفت عمو دکتر دوستت دارم و طرف تو ام آمپول هم نمیدم و ما هم خندیدیم.اولش هم دکتر دو بار بهت سلام گفت و بعد از کمی مکث شما هم بهشون سلام گفتی. خیلی دکتر با حوصله ای هست با اینکه سنشون زیاده ولی با تامل و حوصله زیاد با بچه ها برخورد میکنه.