نیکانیکا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه سن داره

نیکا فرشته کوچولو

تولد دختر خاله

1392/10/28 19:13
نویسنده : مامان
564 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه مامان پریروز تولد 5 سالگی گیتا جون بود از قبل بهت گفته بودم که بخوابی و بیدار شی میریم تولد و همینکه از خواب بیدار شدی و یکم غلت زدی و سرحال شدی گفتی مامان الان میخوایم بریم تولد گیتا؟فکر کنم با همین فکر خوابیده بودی گل نازم. ساعت 6ونیم آژانس گرفتیم و رفتیم چون بابا  یه ساعت دیگه تازه میومد و کشوی میز توالت گیتا هم مونده بود چون برای کادو به بابا گفتم برای هر دو تا تون میز توالت کوچیک درست کنه و میدونستم که گیتا خیلی خوشحال میشه و همینطور هم شد من فقط به مادرجون گفته بودم که کادوی ما چیه همینکه رسیدیم گیتا قربونش برم با ذوق و شوق پرسید خاله جون شما کادو آوردین؟دوست داشت بجای کادوی نقدی وسیله باشه. منم گفتم آره ولی یادم رفت بیارم عمو مسعود میاره ولی یه کادوی خیلی بزرگه با ذوق تمام که فکر نکنم قیافش هیچوقت از یادم بره گفت وااای خیلی بزرگ ؟ گفتم آره خیلی خیلی بزرگ و  خلاصه خوشحالش کردم ولی همچنان منتظر بود کادوش برسه و بالاخره مامانشو راضی کرد قبل از شام کادو ها رو باز کنه تقریبا آخرهای کادو بازکردن بود که مسعود رفت و از تو ماشین میز رو آورد .همه کنجکاو شده بودن ببینن چیه که ما تو نیاورده بودیمش من رفتم کنار در آینه ش رو گرفتم و مسعود هم میزش رو. واقعا خوشگل شده بود و همه خوششون اومد.خیلی خوشحالم و از شوهر خوبم ممنونم که اینقدر با سلیقه کار میکنه.از کادو که بگذریم وقتی رسیدیم و لباستو عوض کردم مثل خانمهای قرتی حواست بود که کفشت رو هم بپوشی بعد که میخواستی بازی کنی کفشت رو کندی و دمپایی گیتا رو پوشیدی و بعد شام هم میخواستی برقصی که گفتم موقع رقص برو دمپایی رو عوض کن و کفش بپوش و سریع رفتی و اینکار رو کردی باورم نمیشه دیگه اونقدر بزرگ شدی که خودت لباسهاتو میپوشی عزیز دلم عاشقتم.عکسها  رو هم میذارم دوستهای خوبم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)